samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

سام اولیک!

من باید به همه اعلام کنم که من بسیار به درس برنامه نویسی علاقمند هستم هر برنامه نویسیی اعم از سی کلاس بی کلاس و پاسکال و ویژپال بیستیک! وای خدایا چی کار کنم؟ امروز از صبح نشستم تا خیر سرم 4 تا الگوریتم بنویسم ولی کو؟ ای وای !  ای وای!آقا ما نخوایم برنامه نویس بشیم کیو باید ببینیم؟ ها؟ حرف مفت نزنم ؟

باشه

آره , تو رو خدا دعوام کنید بشینم درس بخونم!

مردشور این مجتمع فنی رو ببره که آخرشم کلاسهاش تشکیل نشد! اصلاً خاک بر سر هر چی کلاس سیه بکنن که تا میام درس بخونم حواسم میره یه جاهای دیگه .... بله دیگه, اگه اون کلاس کوفتی تشکیل شده بود , الان وضع من این نبود, بله دیگه …

چه بی ادب شدم ! هه! ببخشید! آخه تو که نمیدونی الان 2 روزه تو خونه تنهام ! خودتم که میدونی آدم وقتی تنهاست هر کاری میکنه غیر از درس خوندن! آخه یکی نیست به این مامانینا بگه بابا جون اون موقع که باید میرفتین و من رو تنها میذاشتین موندین تو خونه و هی ما رو حرس دادین! حالا که هیچ خبری نیست و باید پیشم بمونید تا درس بخونم هی میذارید صبح تا شب میرید بیرون!

منم کم نیوردم! تا 1 ظهر خوابیدم! هلک هلک ناهار و صبحانه رو یکی کردم بعدشم کلی رقصیدم و فیلم دیدم و خندیدم و یه عالمه هم تایپیدم , حالا هم که همه میخوان برگردند تازه فهمیدم که همین روزها امتحان میانترم دارم ,  .... وووووووووووی!

راستی ! جمعه این هفته قراره بچه ها برن نمک آبرود! اونم دانشجویی , البته بچه های ترم بالایی! به منم لطف کردن و گفتن باهاشون برم! ولی 3 تا مشکل هست!

اول اینکه 4 صبح باید بیدار شم ( عجب مشکل بزرگی!) تازه تا برگردم خونه ساعت 12 شب شده و امیدی به راه دادنم تو خونه نیست!

دوم این که اسمش رو نبر هم باهاشونه ! میترسم یه جا گیرم بیاره و شروع کنه به چرند گفتن .... منم اصلاً حوصله اش رو ندارم!

سوم این که برم چی کار؟ با کی! اونجا همه یا زوجند یا دوست ! ولی من هم تنهام هم مجرد! برم چی کار؟ نمیدونم اگه تبی باهام بیاد ما هم زوج میشیم! ولی آخه دانشجوییه!

بگو برم ؟ یا که نرم؟( یادته شعر سندی رو) بگو برم یا که نرم!

این با ر اگه نرم حتما کلاه میره سرم! هـــــــــــــان! برو بابا برو بابا!

 

خل شدم حسابی! همش به خاطر علاقه وافرمه به درس زیبای برنامه نویسی !

آخ جون چهار شنبه تعطیله! یه زمانی واسه 4شنبه ها لحظه شماری میکردم!

گذشت دوران دچار بازی ها ! ولی خودمونیم باحال بید!

چهارشنبه ها خاطره خوشگلی بود ...

میخوام فقط خوش باشم! بگم , بخندم, برقصم, از درخت بالا برم, آره خلاصه .... زندگی رو عشقه!

 

راستی ! راستی! تصدیقم اومد ها! .... آخ جون همین روزها ماشینه هم ردیفه و من و تبسم و سحر و یه عالمه عشق و صفا و خنده ....

اوممممممممممممممم ..... آقای کاووسی ....

یه چیز دیگه , پایه این شنبه ( 11 اردیبهشت ) بریم کوه؟ آهای بچه ها رو خبر کنید !

سحر به مریم ونرگس بگو ...

تبسم ببین نیما و پیامینا میان یا نه ؟

محمد, کیا ... داداشی .. دوستان باحال و یک …هستین دیگه ؟

گلناز جون ...

آقایان مهندسین مجرد زورکی .... بهتون بد نمیگذره ها! ...

رضا , نمک , راهین .... ؟

حامد ؟ حیف که دستت از ایران کوتاهه ....چ

زهیر ... تو که پایه ای میدونم ! ...

آقای عصار شما هم تشریف بیارید ... خوشحال میشیم! ... صداش تو گوشمه ... میگه  مـــــــی دونـــــــــــــــــم ! ولی نمیدونه !هه ... میبینی چه کلکی دستش دادم! ...

آهای  همه اونهایی که من بهتون لینک دادم و ندادم ...

هی ... بچه باحالهای تهران و غیر تهران ...

سیاوش ؟ ... ببین میتونی جورش کنی؟

رضا تو هم همین طور ! آیلا رو هم بیارش ...  

 مینا؟ فائزه؟ ... مریم ؟ ... نازگل ؟ ....آرش .... علی .... ؟

آزاده ؟ ... بیا مطمئن باش پشت سرت حرف نمیزنیم ! ....

احسان , علی , جلال ... بیاینا ...

نیما , سید جون میای دیگه ...

یـــــــــــــــــــــو هــــــــــــــــــــــــــــــــو ....

 شنبه میریم کوه , صفا! هر کی هست , یا علی مدد!... پس چی شد؟ شنبه هممون میریم کوه .... کوهه ..... ؟ ! تو بگو کدوم کوه ؟ ...  

 

میگم خل شدم , تو باور نکن ! ....

نظرات 3 + ارسال نظر
فربد 2 اردیبهشت 1382 ساعت 11:38 ب.ظ http://farboooo.blogsky.com

مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممع.
مگه چه خبره؟؟؟؟
می خواین برین قله قاف و سی نفرتون بمونن؟؟؟
بابا این طوری که شماها می خواین برین: نفر اولتون رسیده قله و نفر اول هنوز راه نیافتاده.
منو از این کوه رفتنا معاف کنید.(چون دیگه یخ نیست نمیشه به کسی کمک کرد :) )
در ضمن من شنبه ها کلاس دارم( کلاس نمی ذارم.خداییش کلاس دارم). اگر رفتین جای منم خالی کنید.
از قدیم و ندیم گفتن دوستان به جای ما.
خوب و خوش باشین

بازم فربد 2 اردیبهشت 1382 ساعت 11:53 ب.ظ

راستی یادم رفت بگم من حساسیت بهاره دارم و این آخراش شبیه آسم میشه و از این کارا نکنم برام خیلی بهتره.
بازم خوش باشین.
راستی شیرین این بچه بازیا بسه دیگه X: برو سر درست.
اینم از دعوا. ولی زیاد جدیش نگیر

دریا 22 اردیبهشت 1382 ساعت 10:54 ب.ظ

والا چی عرض کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد