در قصه های بچه ها ... شاهدخت ها قورباقه ها رو میبوسن و قورباغه ها به شاهزاده تبدیل میشن.
در زندگی واقعی ... شاهدخت ها شاهزاده ها رو میبوسن و شاهزاده ها به قورباغه تبدیل میشن.
...
میدونم از رفتارم خوشش نیومده .... حتما من ضعیف و ترسو ام و نمیتونم برای اونچه میخوام بجنگم .... نیازی به بوسه نبود .... شاهدخت خودش قورباغه شده
.
.
.
.
میدونی .... گاهی باید بچه بود و روی حرفهایی که باد هواست راه رفت و اعتماد کرد که حرف عین وجوده ...
در صورتی که نیست ....
آخه زندگی بدون این دید خیلی وحشتناکه .... واقعا اعصاب فولادی میخواد .... اینکه هر لحظه فکر کنی رو هیچی و هیچکی نمی تونی اعتماد کنی و تنهایی ...... حتی اگه همه دنیا بهت ابراز علاقه کنن .....
پس بچه باشی بهتره .... یا بهتر به نظر میاد .....
اصلا نا .....
میخوام اینکار بکنم .....
نمیخوام فکر کنم چی میشه ...
میخوام که فکر نکنم ..
مثل روز اول ....
چه خوب بود ....
.
.
.
میخوام بچه باشم ....
دخترک ساده است ....
دخترک انقدر ساده است که به راحتی میتوان او را گول زد .. و با خیالی واهی به عرشش برد و یا نه ... به اعماق تاریکیها .....
.
.
.
دخترک ساده است ....
انقدر که ساعتها مینشیند و به خاطر گلی که سر راهت روییده بود و تو حتی به خاطر نداری کی زیر پا پرپرش کردی اشک بریزد و سوگواری کند ...
.
.
دخترک ساده است ....
دخترک انقدر ساده است که به راحتی میتوان برای او خیالبافی کرد ....
.
.
.
دخترک ساده است ....
انقدر که میتوان به او باوراند که این سیاه است و نه سفید ....
.
.
.
دخترک ساده است ....
انقدر که میتوان ساعتها برایش حرف زد و او نیز با هیجان هرچه تمام تر به حرفهای بی سرو ته تو که میزنی تا سکوت را بشکنی گوش دهد ... و سالها بعد برایت با همان مکثها و هجا ها تکرار کند ...
.
.
.
دخترک ساده است ....
انقدر ساده که دنیا را به اندازه خود و تو میبیند ....
.
.
.
دخترک ساده است ....
انقدر ساده که میتوان به کوچکترین زخمی او را کشت ... و به خیالی ترین بوسه او را زنده کرد ...
.
.
.
.
.
دخترک بس ..... است ....
- ببینم اونجا هم اورکات و وبلاگها فیلتر شدن؟
- نه
- اونجا هم وبلاگ نویسا رو میبرن واسه هیچی شکنجه میکنن مثل بابک؟
- نه
- اونجا هم الکی تو خیابون بهت گیر میدن و ماشینتو میخوابونن و سه روز تو بازداشت نگهت میدارن و نمیذارن به خانوادت خبر بدی؟
- نه
- اونجا هم وقتی یه دختر پسر و بگیرن ... بدون که جرمشون رو بپرسن میبرم میندازن پیش آدمهای ناسزای دیگه؟
- نه
- ببینم .. اونجا اگه یه جونی خیلی دیگه حالیش باشه ... تا سی سالگی فقط میتونه یه پراید بخره؟
- نه
- اونجا هم اگه 100 نفر موافق حکومتن 1000 نفر مخالف ... 4 تا مخالف وارد دانشگاه میشه و 100 تا موافق؟
- نه
- اونجا هم برای مدرک باید پول داد؟
- نه
- ببینم ... اونجا هم استادها هفته ای 70 ساعت تدریس میکنن و بازم با مترو میرن خونشون؟
- نه
- ببینم .. اونجا هم هر کی بخواد وارد دولت بشه باید رفته باشه حوزه علمیه؟
- نه ...
- ببینم اونجا هم گله گله جوون میبرن قبرستون چال میکنن و هیچ آدرس هم نمیذارن؟
- نه
- ببینم ... اونجا شغل نصف مردم مسافر کشیه؟
- نه
- بخوای بری سرکار باید فامیل مدیر عاملش باشی یا نامه رهبری داشته باشی؟
- نه
.- اونجا هم ....
- نه
- اونجا ...
- نه ....
.
.
پس چی زر میزنی مادر به خطاها ..... فلان ....
نشستی پیش همون مادر فلانا .. داری راحت زندگیتو میکنی ... به ما میگی لنگش کن ....
.
.
.