samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

چه کنم؟!

سام اولیک! خب مثل اینکه خر ما از کره گی دم نداشته!

آقا لو رفتیم! ....

من دیگه مراعات و اینجورچیزها حالیم نیست!آخرین تیرم رو هم زدم ... خدا شاهد اگر طرف بازم خودشو بزنه به نفهمی دیگه شمشیر رو از رو میبدم!افتاد؟

خب پس من دوباره همین جا مینویسم و نامه ها رو میذارم واسه روز مبادا!!! یا یه کار دیگه میکنم!

... تو هر دو تاش مینویسم! .... حالا تا ببینم چی میشه!

و اما تو این مدت نه چندان طولانی که ننوشتم اتفاقاتی افتاده که البته نقش بسزایی در زندگی من نداشته!

ولی جالبترینشون این بود که هفته گذشته رفتم خونه دوست شیما ... مامان بانی!

بانی یه سگ کوچولوی سفید و پشمالو است! که ... پرید و صورت بنده رو چنگ انداخت! آنچنان ردی هم رو صورتم انداخت که با هیچی (پنکک و کرم پودر و کرو گریم) نمیشه پوشوندش!

میبینی ... شانس پشت شانس....

 ولی بعدا بیشتر برات میگم که در زندگی شیرین کوچولو چه میگذرد.... فعلا با یه دست تو گچ و اون یکی  تو آتل سخته!!!


                            

نظرات 2 + ارسال نظر
فربد 14 تیر 1382 ساعت 12:37 ب.ظ http://farbood.persianblog.com

حتما اینطوری بهتر بوده!!!

محمد 14 تیر 1382 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام من که نفمیدم کی رفتی کی برگشتی !
راستی به اون یکی هم سر زدم خیلی قشنگ بود آدم دلش وا میشه .. نمیشه اونجا بنویسی این یکی رو بزاری زاپاس ؟!
اشالا انگشتت زودتر خوب شه (بازم جای شکرش باقیٍ که با موتور تصادف کردی) صورتم زودتر صاف و صوف شه (حتماْ شدی عین بچه خلافا D: )
بیشتر مراقب خودت باش .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد