من : راستی حامد ! یه سئوال ...
آقا معلم : بپرس ؟
- تو چقد ر اعتماد به نفس داری؟
- من؟ خب بستگی داره!
- بستگی به چی؟
- بستگی به چی نه ... بگو بستگی به کی ؟
- خــــــــب ... بستگی به کی داره ...
- خب جلوی تو خیلی ... جلوی ای .کی هیچی ...
.
.
.
اخترک دوم مسکن آدم خود پسندی بود.
خود پسند چشمش که به امیر کوچولو افتاد از همان دور داد زد: -بهبه! این هم یک ستایشگر که دارد میاد منو ببینه!
آخه برای خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایشگرند.
امیر کوچولو گفت: -سلام! چه کلاه عجیب غریبی سرت گذاشتی!
خود پسند جواب داد: -مال اظهار تشکر کردنه. منظورم موقعی ای که هلهلهی ستایشگرهام بلند میشه. گیرم متاسفانه تنابندهای گذارش به این طرفها نمیافته.
امیر کوچولو که چیزی حالیش نشده بود گفت:
-چی؟
خودپسند گفت: -دست بزن.
امیر کوچولو دست زد و خودپسند کلاهشو برداشت و متواضعانه ازش تشکر کرد.
امیر کوچولو با خودش گفت: «دیدنِ این تفریحش خیلی بیشتر از دیدنِ پادشاهه». و دوباره بنا کرد دستزدن و خودپسند با برداشتن کلاه بنا کرد تشکر کردن.
پس از پنج دقیقهای امیر کوچولو که از این بازی یکنواخت خسته شده بود پرسید: -چه کار باید کرد که کلاه از سرت بیفته؟
اما خودپسند حرفش را نشنید. آخه اونا جز ستایش خودشون چیزی رو نمیشنون.
از امیر کوچولو پرسید: -تو راستی راستی به من با چشم ستایش و تحسین نگاه میکنی؟
-ستایش و تحسین یعنی چه؟
-یعنی قبول این که من خوشقیافهترین و خوشپوشترین و ثروتمندترین و باهوشترین مرد این اخترکم.
-آخر روی این اخترک که فقط خودتی و کلات.
-با وجود این ستایشم کن. این لطف را در حق من بکن.
امیر کوچولو نیمچه شونهای بالا انداخت و گفت: -خب، ستایشت کردم. اما آخه واقعا چیِ این برات جالبه؟
امیر کوچولو به راه افتاد و همان طور که میرفت تو دلش میگفت: -این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند!
میگفت : 2 نفر دانشجوی کامپیتور رو در نظر بگیر که iq هر دوی اونها 120 باشه!
اون پسره خیلی بیشتر از دختر ادعاش میشه و خودش رو بیشتر میگیره ...
واقعاً برای من خیلی جالبه که بعضی از آدمها که معمولا هم از جنس مذکر هستند ...
آنچنان اعتماد به نفسی دارند که واقعاً آدم میمونه! ... مثلاً پسره هیچی نداره ها ( حالا چه ظاهری چه فکری و باطنی ) ولی آنچنان ادعاش میشه که واقعاً ....
مخصوصاً اگر یه پسری رو ندیده باشی و فقط از پشت تلفن باهاش حرف زده باشی بهتر متوجه این مطلب میشی ...
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا...
نه کی گفته پسرا بیشتر ادعاشون می شه ؟ خدایی نمی خوام گوچا بازی در آردما ...
اما به نظره من این دختران که بیشتر اعتماد به نفس که چه عرض کنم ادعا شون می شه .
شایدم نشه ادعا اسمشو گذاشت یه جور کلاس گذاشتن .
ولی شیرین موضعتو مشخص نکردی همش از قول این و اون گفتی ؟ نظر خودت چیه ؟ لطفاً نگو من در باره آدما نظر نمی دم .
hi weblage ghashangi dari....movafagh bashiii..pishe manam biya. ba bye
سلام-اصلا نمیخوام و نمی تونم اظهار نظر کنم!!! فعلا هر چی شماها بگین .... تا بعدا جواب تک تک حرفاتونو میدم .....
(آی نفس کش!!!:)) ) یا علی مدد
دوست عزیز سلام. شما را به دیدار از وبلاگ رسمی کانون فیلم دانشگاه باهنر کرمان دعوت میکنیم.
سلام! منظورت من نیستم که؟؟؟؟!! شیرین؟ خوبی؟ دختر این حامد رو انقدر ضایع نکن!
راستی راستی در مورد اعتماد به نفس بستگی داره
سلام
امیدوارم همیشه شاد باشی
مهدی
سلام
من باز برگشتم.
حرفات در مورد اعتماد به نفس تا حد زیادی درسته.و یک برداشت زنانه از این موضوع .
یه سر هم به ما بزنین..
سلام .. شما خیلی ریز نمی نویسین؟ نمیشه خوندا!! :((
سامولیک...نردبان خلق همین ما و منی است ...عاقبت از نردبان افتادنی است.......هر که بالا تر رود ابله تر است....چون بیفتد استخوانش را بتر خواهد شکست...
شیرین جان راست گفتی ولی بشر با همین زیاده خواهی به اینجا رسیده...راستی من (علی) برگشتم دوباره جفنگیات رو از نو شروع کنم ...پیش ما بیا خوشحال میشیم...بای