samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

یه چهره ناشنا با حرف زدن آشنا و آشناتر میشه!(کریستین بوبن)

میگفت : عشق اونه که باعث بشه تمام سلول های بدنت فعال بشن!

میگفت : عشقی که باعث کرختی و بی حوصلگی بشه , عشق نیست!

میگفت : آیا میشه عشق و عرفان رو با زندگی دنیوی تلفیق کرد ؟

میگفت : میدونم روزهای خیلی سختی در پیش دارم!

میگفت : دلم میخواست میرفتم و اون نامرد و خفه میکردم!

میگفت : گرون ترین و خوشبوترین عطر زنونه رو براش خریدم و پسم داد!

میگفت : فقط  از تو چشماش میفهمیدم که چه حسی داشت !

میگفت : تو ده سال از سنت جلوتری! که یه خوبی داره , یه بدی!

میگفت : همینش هم از سرم زیادیه! اگر همین الان هم بمیرم , چیزی رو از دست ندادم!

میگفت : خدا رو شکر میکنم که تونستم یه همچین عشقی رو تجربه کنم!

میگفت : تا آدم چیزهای مادی رو تجربه نکنه نمی تونه به مساءل عرفانی و روحی برسه!

میگفت :  بدونه اینکه خودش بدونه یه دنیا مطلب یادم داد!

میگفت : اندازه تمام عمرم تو این 2سال مطلب یاد گرفتم!

میگفت :  ......

انقدر بحث دوطرفه و شیرینی بود که اصلاً نفهمیدم زمان چطور گذشت ! تمامش برام بیش از 5 دقیقه طول نکشید!.... انگار با وجود تفاوت سنی و موقعیت مکانی که او خیلی از من بالاتر بود , حرفهامون , همدیگر رو تکمیل میکرد ! انگار موجی از انرژی تمام فضا رو پر کرده بود که باعث میشد , حرفها مثل رودخونه ای که هر چی بهش نگاه کنی آب است ولی نه همون آب یه ثانیه قبل جاری باشه و بدون هیچ توقفی جلو بره در حالی یکجاست!

هیچ کلمه ای جلوی کلمه دیگه رو نمیگرفت ! کلمات همدیگر رو هل میدادند!هیچ موضعی نبود!....

برای اولین بار گفته هرمان هسه رو رد کردم که میگه :

کلمات وقتی روی زبان جاری میشن , حالتِ یکجانبه میگیرن!

مثل کسی که هم تشنه حرف زدن باشه هم تشنه شنیدن , هم میخواستم بهش گوش بدم , هم حرف بزنم! انگار که در آشنا شدنِ یه روح ناآشنا عجله داشته باشم , شاید بشه بهش گفت : اورژانش حرف زدن و گوش فرا دادن! احتیاج فوری به یه دوست  و راهنمای ناآشنا!

هر چی بود ! اندازه تمام انرژی که بعد از حرف زدن با فرد از دست داده بودم ,بلکه دوبرابر دوباره بدست آوردم!

خدایا ممنونم که همچین کسی رو در زندگیم  وارد کردی! کسی که بدون دغدغه و ترس از اینکه یه وقت حرفام براش سو تفاهم ایجاد کنه! راحت احساسم رو بریزم رو داریه! می دونی,مثل پدر یه برادر بزرگتری که بیپروا بتونی مشکلات و احساساتش رو با اون درمیون بزاری و از احساس او هم باخبر باشی! این عالیه! 

مممممممممرررررسسسسسسسسی!

خیلی باحالی! میدونم که میدونی , میگم که گفته باشم!