samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

میگه برو کنار ...  با رنو شوخی نکن ..... بیا این تراکتور .......

میگه .... دفعه دیگه اگه نری زیرت میکنم .....

میکم نکن .... آخر عاقبت نداره .... میمیرم ... باید 24 میلیون دیه بدی .....

.
.

دلم بستنی میخواست ....

آخه غروبی هوا دو نفره بود .. آسمون قرمز و بود و هوا یخ خوشمزه ......

میشد توش با تو را رفت و به نق نق ها گوش نداد ...

میشد به تو نگاه کرد و از زیباییهات لذت برد ....

میشد سر رو شونه هات گذاشت ...میشد دو تایی سکوت رو گوش کرد ... و آروم گرفت ..... یا شور ....نمیدونم ....

میشد برای یه لحظه هم که شده از زندگی واقعی بیرون اومد و رفت به رویاهای لحظه ای خوشمزه .... رویاهای دست یافتنی ..... الهی های نزدیک ....

میشد برات آواز خوند .... یادت میاد بهت گفتم اگه بری من میمیرم ..... گفتی مگه من میذارم .. خودم دستات رو میگیرم ....

نه نه .... میشد خوند ... زمستون ... تن عریون باغچه زیر بارون ...... میشد خوند ... شانه هایت را برای گریه کردن..... نه ..... برای تکیه کردن  دوست دارم ........ بی تو بودن را برای با تو بودن .... نه .... بی تو بودن را دوست ندارم ....

without the mask .....
without ....

.

.

.

میدونی عزیزم .....

حقیقت تلخه ... مثل ته خیار ... شیرینه .... مثل من .... دختر خوب ...... دختر بد ...... ملوس گوش تلخ .... خوشمزه بی مزس .... سست ... بی رنگ ....خوشرنگ ...

نظرات 5 + ارسال نظر

اوهوم... عشق را زير باران بايد جست ... شنيدين که؟ ... ضمنا ماشالله چه زود زود آپديت ميکنی؟ ای ول بابا دست مارو هم بگير/// يه شعر هست ميگه... دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است - ميان ما و رسيدن هزار فرسنگ است ***مرا گشايش چندين دريچه کافي نيست - هزار عرصه براي پريدنم تنگ است *** اسير خاکم و پرواز سرنوشتم بود - فرو پريدن و در خاک بودنم تنگ است *** چگونه سر کند اينجا ترانه خود را ؟ - دلي که با تپش عشق او هماهنگ است *** هزار چشمه فرياد در دلم جوشيد - چگونه راه بجويد که روبرو سنگ است؟ *** مرا به زاويه باغ عشق مهمان کن - در اين هزاره فقط عشق، پاک و بي رنگ است ///// موفق باشی ..يا حق

سید عدنان 8 آذر 1383 ساعت 04:44 ب.ظ http://soozeshgh.persianblog.com

چرت و پرت گفتیا...

یک دوست 8 آذر 1383 ساعت 06:09 ب.ظ

این هم یک حرفیه

[ بدون نام ] 9 آذر 1383 ساعت 06:48 ب.ظ

با همش موافقم . شاید بخاطره اینکه من ....

ن.ت.خ 15 آذر 1383 ساعت 03:15 ق.ظ http://nkh.blogspot.com

ممممم... اينم يه جور جريان سيال ذهنه. خوشم مياد کسی اين طور می‌نويسه. خوشم مياد می‌خونمش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد