samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

مرد - فکر میکنم اوضاع درست پیش نمی ره

زن - اما تو دوستم داری .. من هم دوستت دارم .. مگه نه؟

- نمیدنم .... اگر بپرسی رابطه با تو رو دوست دارم میگم آره ... اما اگه بپرسی دلم میخواد بدون تو زندگی کنم .. بازم میگم آره ....

- هیچ وقت دلم نمیخواست مرد به دنیا میومدم ....از وضعیت زنانه ام راضیم ... هر چی باشه ... شما از زنا انتظار دارین اشپزی کنن ... ولی از مردا همه انتظاری دارن ....

- موضوع این نیست از خودم خیلی راضی ام ..... از رابطه با تو ام خوشم میاد ... اما باز فکر میکنم کار درست پیش نمیره ... من همین امروز به یه هتل میرم .... و تو هر چقدر بخوای میتونی تو آپارتمان من بمونی تا سر فرصت خونه پیدا کنی ....

- مشکلی ندارم میتونی همین الان از خونه بری ... من تا یه ماه دیگه آپارتمان رو تحویلت میدم ...

- الان خیلی دیروقته ... فردا میرم ....

- همین حالا برو .... فردا ممکنه دچار تزلزل و تردید بشی ....

- مگه میخوای از شر من خلاص بشی؟

- تو بودی که تصمیم گرفتی همه چی رو تموم کنی ... به هر حال باید همه چیز رو برای چیزی که دلیل حقیقی زندگیت میدونی .. به خطر بندازی ... وگر نه بازم این روزها پیش میاد و اونوقت  من شور و شوقم رو از دست میدم و اونوقت نوبت منه که ترکت کنم ...اما اگه این اتفاق بیفته ..... تصمیمم رو بلافاصله اجرا میکنم ....و تمام پلهای پشت سرم رو هم خراب میکنم ...تا نتونم دیگه برگردم ....

- منظورت از اینکه میگی همه پلها رو خراب میکنم چیه؟

- مرد دیگه ای پیدا میکنم ..... عاشق میشم ....
.
.
.
.
زهیر ----->> پائلو کوئلیو  
.
.
.
.
.
.