امروز برایت از گذشته گفتم ...
از ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ سال پیش ...
آن زمان که کودک تر بودم ...
آنطور که تو گفتی در حرفایم خاطره بدی نبود ...
پس چرا نسبت به آن دوران احساسی این چنین بیزاری دارم ...
.
.
.
یه چیزی ..... نه ولش کن ... نمیاد که بنویسمش ...
مثل همون خاطره ها که نمیومد بگمش ...
کاش می تونستم...
Love is like war:
Easy to start
Hard to end
Impossible to forget
op[opopo[po[po[
در جواب ۲۸ اکتبر
من حاظر بودم ۳ بار تو ایران دنیا بیام هر ۳ بارش هم زن باشم ولی ۲ سال نرم سربازی گشادم دیگه ببخشید