حالا که امروز خیلی حرف زدی؛منم میخوام جواب یادداشتهای ۲۸ و ۲۹ اکتبر رو یکجا بنویسم: ۲۸ اکتبر: یکبار به طنین اشتباه زنگ شبانه ام عمل کردم؛هرگز جبران پذیر نخواهد بود. (کافکا ـ پزشک دهکده )
۲۹ اکتبر: مثل اینست که دیروز بوده؛می بینم با بچگیم آنقدر ها فاصله ندارم.حالا سر تا سر زندگانی سیاه پستبیهوده خود را میبینم.آیا آنوقت خوشبخت بودم؟نه!چه اشتباه بزرگی!همه گمان می کنند که بچه خوشبخت است.نه!خوب یادم هست.آن وقت بیشتر حساس بودم ؛آن وقت هم مقلد و آب زیر کاه بودم.شاید ظاهرا میخندیدم یا بازی مکردم ولی در باطن کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیش آمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا به خود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم.اصلا مرده شور این طبیعت مرا ببرد؛حق به جانب آنهایی است که می گویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است؛بعضی ها خوش به دنیا می آیند بعضی ها نا خوش. (صادق هدایت - داستان زنده بگور )
حالا که امروز خیلی حرف زدی؛منم میخوام جواب یادداشتهای
۲۸ و ۲۹ اکتبر رو یکجا بنویسم:
۲۸ اکتبر:
یکبار به طنین اشتباه زنگ شبانه ام عمل کردم؛هرگز جبران پذیر نخواهد بود. (کافکا ـ پزشک دهکده )
۲۹ اکتبر:
مثل اینست که دیروز بوده؛می بینم با بچگیم آنقدر ها فاصله ندارم.حالا سر تا سر زندگانی سیاه پستبیهوده خود را میبینم.آیا آنوقت خوشبخت بودم؟نه!چه اشتباه بزرگی!همه گمان می کنند که بچه خوشبخت است.نه!خوب یادم هست.آن وقت بیشتر حساس بودم ؛آن وقت هم مقلد و آب زیر کاه بودم.شاید ظاهرا میخندیدم یا بازی مکردم ولی در باطن کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیش آمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا به خود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم.اصلا مرده شور این طبیعت مرا ببرد؛حق به جانب آنهایی است که می گویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است؛بعضی ها خوش به دنیا می آیند بعضی ها نا خوش.
(صادق هدایت - داستان زنده بگور )
هرچی گشتم یه ارشیوی پیدا نکردم که روش کلیک کنم!!!
بهتره بری نزدیک ترین دیوووووووونننننننه خونه جا بگیری!آدم نمیشی!
سلام
دستت درد نکنه کلی استفاده کردم
حرف میزنم تا تو باشی گوش میدهم چون تو به حرف درایی وباز حرف خواهم زد واز تو خواهم گفت