samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

نمیدونم الان چند وقته  که اینجا هستم ...

اینجا شهر کوچیکیه ... همه جاش تابلوی نقاشیه ....

یه ور کوه ... اون ور دریا ... گاهی که میری بالای کوه ها احساس میکنی روی ابرها هستی ...

پر از امنیت و آرامش  ...  میتونی در ماشین و خونه ات رو باز بذاری بری ...

تقریبا همه چیز داره ... الیته غیر از اتوبان و ترافیک و برج های بلند ...

مردمش آروم هستن ... اینجا نگرانی معنی نداره ... کسی اضطراب فردا رو نداره ... مردم با ۱۰۰ تومن سود راحت و شاهانه زندگی میکنن ...

دروغ و دزدی و حیله گی اینجا تعریف نشده ... نگاه بد وجود نداره ... مردم مذهب خودشون رو دارن ... جمهوری اسلامی اینجا معنی نداره .. کسی متدین نیست ...

با حکومت میونه ندارن ... نماز جمعه بلد نیستن .... واسه همین اسفالتاش پر چاله چوله است ....  شاید علتش اینه که دم مرزه ... و کافیه ۱۰ قدم بری جلو تا پات بذاری تو روسیه ...

 ولی با حکومت دعوا هم ندارن ... اصولا کاری به کار کسی ندارن ...

صبح میرن سر کار ... اندازه ویسکی و کباب شب در میارن .. شب میرن حال میکنن ...

تعصبات محلی وجود نداره .. اینجا گویا مردم بر این اصل زندگی میکنن که هر کس هر جور راحته ...

مردمش ترجیح میدن جای اینکه پول ازت بگیرن ... باعث بشن لبخند بزنی ...

اینجا هیچ چیز مجوز رسمی و مصاحبه نمیخواد ... میتونی هر کاری دوست داری بکنی ...

اما ...

شبیه یه مسافرات که خیلی طولانی شده ... خسته شدم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
دامبلدور 5 مرداد 1385 ساعت 08:19 ب.ظ

دلت برای دود و ترافیک تنگ نشده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد