samoooolik

سام اولیک ...

samoooolik

سام اولیک ...

میدونی ....
گاهی واقعا احساس میکنم که خوابهام واقعی و واقیعت هام رویان ...
واقعا .. نکنه اینطور باشه؟! ....
.
.
.
راستی سال داره نو میشه ...
این احتمالا آخرین نوشته من در سال ۱۳۸۳ ست ....

تا سال دیگه ....


با اینکه حجمش زیاده ولی بهتون توصیه میکنم حتما ببینیدش ....


استاد: بچه ها متوجه شدین وسط این سوز و سرما نسیم بهار داره خودشو جا میکنه و گه گداری نشون میده که داره پشت زمستون میاد......چی داره میاد؟
بچه ها : نسیم ...
استاد : ای خدا هلاکیم ..... بهار میاد .. نه نسیم ..... وقتی این ور زمستونه انور که نسیم نیست .... آخه .... با این حافظه انتجابیتون ...
ما رو میکنین تو گور تا یه چیز یاد بگیرین .....

نمیدانم ... چرا همیشه بر این باور بوده ام که زن معشوق است و مرد عاشق ....

که زن همه ناز است و مرد همه نیاز ....

که مرد باید تقاضا کند و زن پاسخ دهد ....

که مرد در آغوش بکشد و زن در آغوش جای گیرد ....

مگر نه اینکه همه انسانها را زن به دنیا آورده .. در آغوش گرفته و پرورش داده ....

مگر نه این است زن را  لقاح مقدس نامیده اند.....

.

.
.
گاهی بسیار دوست میدارم که پیش پایت زانو بزنم ... دستهایت را ببوسم به تو ابراز علاقه کنم و از تو بخواهم تا همیشه کنارم باشی ... بگویم که از نگاه کردن تو بسیار لذت مبیرم .... بگویم .. چقدر نازی .... مگر مرد نمیتواند ناز باشند ....

و یا برایت دسته گل یا حتی حلقه ی  عهد و پیمان بخرم ...

.

.

.

نمیدانم ... در کجای روحم یا ذهنم ... یا وجودم ... این کارها مسخره و تعریف نشده است ....
.
.
.

هر کس به طریقی دل ما می شکند ...
بیگانه جدا دوسن جدا  می شکند ...
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست ...
از دوست بپرسید چرا میشکند ...
.
.
.
 

همونطور که داشتن استاد خوب سعادتی بزرگه ...
داشتن استاد بد هم عذابیست فراتر از عذاب ....
.
.
.
ها ...
یه چیز دیگه هم میخوام بگم ....
من معمولا وقتی چیزی مینویسم که مال خودم نیست ... مثلا مال کتابی مثله .......کنار رور پیدرا نسشتم و کریستم نوشته پائلو کئلیو .... هست نام نویسنده و مرجع رو هم زیرش مینویسم ....
ولی این چند بار با داشتن نظرهایی از طرف افراد ناشناس تصمیم گرفتم این کار رو نکنم تا بدونم ... آیا این افراد فرق نوشته ازشمند رو با اراجیف تشخیص میدن یا یا اینکه نظر میدن تا فقط نظر داده باشن ....
.
.
.
.
باید به عرضتون برسونم ... احضار وجود کردن از طریق این جور نظرها و یا گذاشتن پی ام یا حک کردن اصلا شما رو به هدفتون نمیرسونه .... البته اگه هدفی داشته باشین ....
.
.
.
همین .... 


Doby




وای نمیدونی چقدر هیجان زده ام ..........
راستی .. تو هری پاتر رو خوندی؟

.

.


.

- سلام ...
- سلام .... بفرمایین؟
- ببخشید .... من یه چیزی میخوام ...
- چه چیزی؟
- یه چیز بامزه کوچولو موچولو
- ....
- برای روز ولنتاین ...
- چه جور چیزی؟
- ها؟ .... ببخشید .. کارتهاتون همیناس؟
- کمه؟
- نه ... میگم .... کارت خوشگلتر ندارین؟
- نه ...
- آها ...خب .... من یه چیزی میخوام که وقتی دخترها میبینن .. همچین ... ذوق کنن ...
- مثله؟؟!!!!!!!!!!!!!!
- نمیدونم ..... مثلا ... ... چیزی که بگن .... وااااااااااااااااااای .... چه با مزه است .... اینا ....
.
.
.
.
والا ... چه عرض کنم .....

در قصه های بچه ها ...

در قصه های بچه ها ... شاهدخت ها قورباقه ها رو میبوسن و قورباغه ها به شاهزاده تبدیل میشن.
در زندگی واقعی ... شاهدخت ها شاهزاده ها رو میبوسن و شاهزاده ها به قورباغه تبدیل میشن.

...

میدونم از رفتارم خوشش نیومده .... حتما من ضعیف و ترسو  ام و نمیتونم برای اونچه میخوام بجنگم .... نیازی به بوسه نبود .... شاهدخت خودش قورباغه شده
.
.
.
.

ناز .... میدونی ... تو هیچ زبانی این کلمه وجود نداره .. یا لااقل من ندیدیم ...
انگار ناز فقط مخصوص ایرانی جماعته ....
ناز معنی زیبا یا قشنگ .... یا دوست داشتنی و تو دل برو و اینا نمیده ...
ناز یعنی ... ناز ...... میدونی ...

مگر به شهر شما ......... قسم شمارا به خدا ........
جنون عاشقی تماشا دارد؟! .........
بسوزد آنکه هست و حاشا دارد ..

میدونی .... گاهی باید بچه  بود و روی حرفهایی که باد هواست راه رفت و اعتماد کرد که حرف عین وجوده ...

در صورتی که نیست ....

آخه زندگی بدون این دید خیلی وحشتناکه .... واقعا اعصاب فولادی میخواد .... اینکه هر لحظه فکر کنی رو هیچی و هیچکی نمی تونی اعتماد کنی و تنهایی ...... حتی اگه همه دنیا بهت ابراز علاقه کنن .....

پس بچه باشی بهتره .... یا بهتر به نظر میاد .....

اصلا نا .....
میخوام اینکار بکنم .....
نمیخوام فکر کنم چی میشه ...
میخوام که فکر نکنم ..
مثل روز اول ....
چه خوب بود ....
.
.
.
میخوام بچه باشم ....

مادرم دم صبحی ناگهان حال دوست دختر مرا پرسید ....
هر چند تعجب کردم ولی ....
.
.
.
وبلاگش را میخوانم .....
آخ من هیچ وقت این دوستدخترم را درست نفهمیدم .... شاید برای همین برایم همیشه جذاب بود ...
.
.
.

به دستهام نگاه میکنم .... به جای انگشتهام  فضای خالی بینشونو میبینم ......
نیهلیست شدم ....... نه؟

دلیل وجودِشازده کوچولو این که تودل‌برو بود و می‌خندید و دلش یک بره می‌خواست و بره خواستن، خودش بهترین دلیل واسه وجود داشتن هر کسیه...
.
.
.

دخترک ساده است ....

دخترک انقدر ساده است که به راحتی میتوان او را گول زد .. و با خیالی واهی به عرشش برد و یا نه  ... به اعماق تاریکیها .....

.

.

.

دخترک ساده است ....

انقدر که ساعتها مینشیند و به خاطر گلی که سر راهت روییده بود و تو  حتی به خاطر نداری کی زیر پا پرپرش کردی اشک بریزد و سوگواری کند ...

.

.

دخترک ساده است ....

دخترک انقدر ساده است که به راحتی میتوان برای او خیالبافی کرد ....

.

.

.

دخترک ساده است ....

انقدر که میتوان به او باوراند که این سیاه است و نه سفید ....

.

.

.

دخترک ساده است ....

انقدر که میتوان ساعتها برایش حرف زد و او نیز با هیجان هرچه تمام تر به حرفهای بی سرو ته تو که میزنی تا سکوت را بشکنی گوش دهد ... و سالها بعد برایت با همان مکثها و هجا ها تکرار کند ...

.

.

.

دخترک ساده است ....

انقدر ساده که دنیا را به اندازه خود و تو میبیند ....

.

.

.

دخترک ساده است ....

انقدر ساده که میتوان به کوچکترین زخمی او را کشت ... و به خیالی ترین بوسه او را زنده کرد ...

.

.

.

.

.

دخترک بس ..... است ....

 

- ببینم اونجا هم اورکات و وبلاگها فیلتر شدن؟

- نه

- اونجا هم وبلاگ نویسا رو میبرن واسه هیچی شکنجه میکنن مثل بابک؟

- نه

- اونجا هم الکی تو خیابون بهت گیر میدن و ماشینتو میخوابونن و سه روز تو بازداشت نگهت میدارن و نمیذارن به خانوادت خبر بدی؟

- نه

- اونجا هم وقتی یه دختر پسر و بگیرن ... بدون که جرمشون رو بپرسن میبرم میندازن پیش آدمهای ناسزای دیگه؟

- نه

- ببینم .. اونجا اگه یه جونی خیلی دیگه حالیش باشه ... تا سی سالگی فقط میتونه یه پراید بخره؟

- نه

- اونجا هم اگه 100 نفر موافق حکومتن 1000 نفر مخالف ... 4 تا مخالف وارد دانشگاه میشه و 100 تا موافق؟

- نه

- اونجا هم برای مدرک باید پول داد؟

- نه

- ببینم ... اونجا هم استادها هفته ای 70 ساعت تدریس میکنن و بازم با مترو میرن خونشون؟

- نه

- ببینم .. اونجا هم هر کی بخواد وارد دولت بشه باید رفته باشه حوزه علمیه؟

- نه ...

- ببینم اونجا هم گله گله جوون میبرن قبرستون چال میکنن و هیچ آدرس هم نمیذارن؟

- نه

- ببینم ... اونجا شغل نصف مردم مسافر کشیه؟

- نه

- بخوای بری سرکار باید فامیل مدیر عاملش باشی یا نامه رهبری داشته باشی؟

- نه

.- اونجا هم ....

- نه

- اونجا ...

- نه ....

 

.

.

پس چی زر میزنی مادر به خطاها ..... فلان ....

نشستی پیش همون مادر فلانا  .. داری راحت زندگیتو میکنی ... به ما میگی لنگش کن ....
.
.
.
.

میگه این مادر به خطاها میخوان به ایران حمله ور شن ....
میگم ... منو بگو .... فردا امتحان دارم ... هنوز کتاب ندارم ... باید برم انقلاب .... هااا؟ .. کدوم مادر به خطا؟ بوش؟
میگه آره دیگه ...
میگم ... آها .... کی انشالله؟
حالم رو میپرسه؟ ....
.
.
.

روزهای شیرین امتحان

- سلام استاد ...
- سلام
- استاد امتحان جزوه بازه دیگه؟ ...
- نخیر ...
- هااااا ...پس تستیه حتما ....
- نه ... تشریحیه ...
- ....
.
.
.
- شیرین من پشتت نشستم برسونی ها ...
- مگه نشنیدی .. استاد گفت میوفتم ....
.
.
.
- دوباره سلام استاد ...
- سلام ... امتحان خوب بود؟
- ها ... میگم چیزه .... استاد پروژه چند نمره داره؟
استاد لبخند میزنه ....
- بیارید .... پروژه بیارید .....
.
.
.

- وبلاگ در نبکردی؟

- نه ...

- چرا؟

- تراوشات مغزی ندارم فعلا ....

- آها ...

- تو چی؟ تو هم تراوشات مغزی نداری؟

- چرا .... زیاد .....

- پس چرا نمی نویسی؟

- حوصله ندارم ....

- خب تو تراوشات مغزیتو بگو .. من مینویسم ...

-تراوشات مغزی خودمه ..

- آره ؟! ... دردسرش مال منه ....

- یعنی چی؟

- ها .... ها .......

.

.

.

.

- چطوری؟

- خوبم .. تو خوبی؟

- کجایی؟

- زیر سایه شما

- من سایه ندارم که ...

- اختیار دارین ....

- امتحانا خوبه؟

- نمک رو زخمم نپاش ..

- هه .. من که مرخصیم ...

- رفتی این ترم واسه ثبت نام؟

- نه ..... فکر نکنم برم .. حوصله دانشگاه ندارم ....

- دهه .... حتما میدونی داری چی کار میکنی دیگه ...

- آره بابا شهر در امن و امانه ....

- آره خب ....

- نگفتی کجایی؟

- گفتم که .... پاتو بلند کن منو میبینی ....

- بههههههه .....

.

.

.

.

 

امتحاناتم بیدِه  ..... بااس دَررررس وَخونم .... ....

.

.

.

بله .... این سوم آلبومی که دارم باهاش میرقصم و ورجه وورجه میکنم ....