-
میگم حالا ....
3 تیر 1382 14:09
سام اولیک! بینم این پیغامهای مشکوک چیه میذارین آدم رو کنجکاو میکنید ؟ من sweet کی شدم خودم خبر ندارم؟ قرار شد من واسه شخصیتام اسم مستعار بذارم ( بگم که اصلاً از این کار خوشم نمیاد )شما دیگه چرا خودتون نیستید! مرد باش ! خودت باش! ( با لهجه حسنی ) ! میبیند که منو سر و تم رو بزنید بازم شیرینم! آخه میدونی فکر میکنم به هر...
-
آمار ... یا ..... آمار ....
2 تیر 1382 14:11
سام و هزاران هزاران همه چیزهای خوب برای کسانی که میخوان .... من حال روز و درست حسابی ندارم! همه جام درد میکنه , فکر کنم دیشب که جلو کولر خوابیدم به این روزگار دچار شدم ... صبح سه تا بروفن خوردم ولی فکر نکنم افاقه کنه! شانس رو ببین ... فردا امتحان آمار دارم ... تازه دیروز که رفتم امتحان اخلاق دادم متوجه شدم مراقب...
-
امروز فقط همین ....
1 تیر 1382 14:40
-
بله دیگه ....
31 خرداد 1382 09:08
سام اولیک! خودشو درست یادم نیست ولی حرفهاش هیچ وقت از یادم نمیره .... گفت :والا.... استادمون گفته اگه به یه دختری پیشنهاد دوستی دادید سه حالت ممکنه پیش بیاد : اگه گفت نه..... یعنی آره .... اگه گفت حالا ببینم ....... یعنی بدش نمیاد ولی خوشش هم نمیاد ولی میشه امیدوار بود .... ولی اگه گفت آره..... بدونید یعنی که...
-
[ بدون عنوان ]
30 خرداد 1382 10:47
روباه گفت: -سلام. شازده کوچولو برگشت اما کسی رو ندید. با وجود این با ادب تمام گفت: -سلام. صداگفت: -من اینجام، زیر درخت سیب... شازده کوچولو گفت: -کی هستی تو؟ عجب خوشگلی! روباه گفت: -یک روباهم من. شازده کوچولو گفت: -بیا با من بازی کن. نمیدونی چه قدر دلم گرفته... روباه گفت: -نمیتونم بات بازی کنم.آخه هنوز اهلیم نکردند...
-
[ بدون عنوان ]
28 خرداد 1382 14:00
میدونی! گاهی اوقات دلم میخواد برم! برم یه جایی که هیچ کس نباشه ! یه جایی که هیچ جریان انرژی وجود نداشته باشد! توی کتابی( پیشگویی آسمانی) خوندم که تمام کارهایی که آدمها میکنند به خاطر کسب انرژیست! آدمها از همدیگه انرژی میگیرند ولی نمیدونن که منبع انرژی جای دیگه است! گاهی اوقات احساس میکنم که دارم تموم میشم! این روزها...
-
جوابیه : ....
27 خرداد 1382 13:46
اولیک سام اولاَ که قراره از این به بعد اسمها, اسمهای واقعی نباشه! یعنی با توجه به اعتراضات وارده قرار شده به جای اسمهای واقعی افراد از یه اسم سری اسم مستعار استفاده کنم مثلاً به جای ... میگیم یوگی! ... یا بنر و سو ! یا عمو جغد شاخدار! این پیشنهاد از طرف بلفی شده که باعثش هم وروجک بود؟ خوبه؟ .... و اما در باره دفعه...
-
آیا میتونی تو آیینه نگاه کنی و به خودت بگی که چقدر عاشق خودت هستی؟
25 خرداد 1382 15:52
اوه نه ! اصلاً نوشتنم نمیاد! آخه از چی بنویسم؟ خب ..... بذار ..... چند روز پیش با ساسان حرف میزدم ... گفت میدونی دارم چی کار میکنم ؟ دارم سامولیک رو میخونم! گفتم ای بابا بیکاری؟ گفت بیا یه نفرم که پیدا شده بخونه خودت نمیذاری!!!... آره دیگه!.... ولی خدا وکیلی بی انصافی نیست !کانتر بالای صفحه هزار و خورده ای رو نشون...
-
جردن! ..... فرمانیه .... فرشته .... لنسر سفید .....
24 خرداد 1382 17:07
آنچه گذشت : پویا- سلام ! حال شما خوبه؟ من- مرسی! - من ماست خریدم! شما هم میخورید! - به! احسان دیدی گفتم عدس پلو ماست میخواد! .... من هر چی بخوام بی درنگ فراهم میشه! . . . پویا- من میرم تو ماشین , شما هم اگه خواستین بیاین! من- باشه! ( یه عالمه حرف و ....) حرفهای جالب: پویا- اتفاقاً من اصلا چشم چرون نیستم! من- من نگفتم!...
-
Fixation!!!!....
22 خرداد 1382 23:01
میگفت : خیلی لوسه! حتی نمیتونم به وسایلش دست بزنم! مثلاً وقتی به واکمنش دست میزنم دادش میره هوا که مال منه! دست نزن! میگفت : این دختره هنوز مشکل داره ! از پسرها بدش میاد! همش با همه پسرها گردگیری داره ! و یه جمله که فکر نکنم هیچ کدوم شنیده باشید ! ادیسون دارای فیکسیشن روانی بود! . . . راستی من الان چند وقته که میخوام...
-
حالا صبر کن ! ...
21 خرداد 1382 10:54
نمیدونم میخوام چی بنویسم ولی میدونم که فقط دلم میخواد بنویسم! چون ... چون ... نمیدونم چرا! فقط میدونم که حالم خوش نیست! همین الان رسیدم خونه و خب بعد از یه مکالمه تلفنی اعصابم ریخت بهم! بازم نمیدونم چرا! یعنی میدونم ولی نمیتونم بگم! ... فقط اینو بگم که بدترین حالتی که میتونی توش گیر کنی اینه که تکلیفت مشخص نباشه! ......
-
[ بدون عنوان ]
12 خرداد 1382 22:10
الان که دارم اینو مینویسم! شیما خوابیده! خانه ساکت است و تنها نوری که دیده میشه نور خورشید است که برای رسوندن خودش به اینجا اول از ابرها و بعد از پنجره و پرده گذشته( البته من فقط این سه تا رو دیدم) . نوار شازده کوچولو روشنه! شازده کوچولو به پادشاه گفت : -من دیگه اینجا کاری ندارم. میخوام برم. شاه که دلش برای داشتن یک...
-
اعصاب بی اعصاب
9 خرداد 1382 23:02
چه سامی ؟ چه اولیکی ؟ اینم شد زندگی؟ ... ای بابا ! کی بود میگفت وقتی عصبانی هستی سعی کن هیچ کاری نکنی؟ مگه میشه, آدم هر موقع هر احساسی داره یه کاری میکنه دیگه! مثلاً وقتی احساس گرسنگی میکنه!یه چی میخوره! وقنی تشنه است آب! وقتی گرمشه خودشو خنک میکنه! وقتی ناراحته و غصه داره , گریه میکنه! وقتی خوشحاله , میخنده! اگه خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
31 اردیبهشت 1382 16:31
سام اولیک! برای اولین بار دارم از تو کافینت مینویسم! واسه خاطر همین دستم به نوشتن نمیره! ولی دیدم اینا جدیده ... گفتم بنویسم! اینا رو میگم : نازن نه؟ گوگولی مگولین!!
-
افکار من !!! ...
28 اردیبهشت 1382 15:39
الان چیزی برای نوشتن ندارم! یعنی چیزی که بهش فکر میکنم !قابل نوشتن نیست! زیان آوره! آبرو بره!!! اصلاً خیطه! .... ساغر بهم گفت : چرا وبلاگ مینویسی؟ به نظر من کار درستی نیست آدم سفره دلش رو واسه همه باز کنه! تو دلم گفتم ! بستگی داره تو سفره دل آدم چی باشه! بله خب! منم میتونم حرفام رو تو دلم نگه دارم یا دلم رو ببرم یه...
-
متعهد!....
28 اردیبهشت 1382 10:43
طی دو هفته : پسر : آره حامد رو میشناسم! باهاش تو مهمونی ها کل کل زیاد کردم! یه بار بد جور کنفش کردم! میدونی من آدم متعهدی هستم ! مثلاً با اینکه میتونم از خونه خارج بشم و 4 روز 4 روز پیدام نشه ولی قبل از 11 خونه ام! این تعهدات به خودم لذت میده ... الان حوصله دوست دختر ندارم! آخه همش باید جواب پس بدم! ولی به داشتن یه...
-
[ بدون عنوان ]
25 اردیبهشت 1382 14:22
گفت : از 74 کیلو رسیدم به 62! این شلواری که تو تنم لق میزنه رو میبینی؟ برام تنگ تنگ بود! گفت : وقتی تو خیابون راه میرفتیم همه فکر میکردن خواهر برادریم! چشماش دقیقاً همرنگ چشمای من بود! گفت : تا حالا بهتر از اون ندیدم و گمان هم نکنم که ببینم! گفت : تنها دختری بود که عاشقش شدم! گفتم : بهش گفتی؟ گفت : هیچ وقت ! گفتم :...
-
[ بدون عنوان ]
2 اردیبهشت 1382 22:47
سام اولیک! من باید به همه اعلام کنم که من بسیار به درس برنامه نویسی علاقمند هستم هر برنامه نویسیی اعم از سی کلاس بی کلاس و پاسکال و ویژپال بیستیک! وای خدایا چی کار کنم؟ امروز از صبح نشستم تا خیر سرم 4 تا الگوریتم بنویسم ولی کو؟ ای وای ! ای وای!آقا ما نخوایم برنامه نویس بشیم کیو باید ببینیم؟ ها؟ حرف مفت نزنم ؟ باشه آره...
-
شهر کتاب
1 اردیبهشت 1382 18:56
درود و هزار درود بر شما باحالان باحال! آقای صور اسرافیل با صدای قشنگش گوشم رو آزار میده! دیدی چطور مؤدبانه به مسئولان مملکت ما بد و بیراه میگه! مثلاً میگه : آهای آقایان احمق ,مردشورتان را ببرند که مملکت را به گند کشیدید ! حکومت آخوندی دیگر باید برود گم شود! خاک بر سرتان کنند که .... دوباره پیام ولیعهد رو تکرار میکنند:...
-
[ بدون عنوان ]
19 فروردین 1382 18:46
خطاب به محمد : یه بار از معلمم پرسیدم , آقا معلم اجازه! اگه یه روزی با یه دختر دوست شدین و بعد از یه مدت دلتون رو زد چی کار میکنید؟ آقا معلم جواب داد : اگه یه روزی سیگار شد ,ته سیگار چی کارش میکنی؟ حق یارت .... ------------------ در زمان قدیم مردی زندگی میکرد که بر صلیب کشیده شد, زیرا که او بسیار عشق میورزید و بسیار...
-
[ بدون عنوان ]
18 فروردین 1382 17:58
سام اولیک! دیروز یه جمله از مسیح خوندم : به زنها و دخترها طوری نگاه کنید گویی به درختان سرسبز و بلند یا به خورشید نگاه میکنید!